چرا تمایل داریم در حریم خصوصی دیگران دخالت کنیم؟
یکی از دلایلی که ما را به دخالت در حریم خصوصی دیگران ترغیب میکند، کسبِ لذتِ تسلط و تأیید شدن است. نیاز به دیده شدن و قرار گرفتن در کانون توجه، یکی از مهمترین و محوریترین نیازهای معنوی انسان است. ما انسانها بسیار دوست داریم نظر و عقیدهمان از سوی دیگران پذیرفته شود. پیام پنهان این پذیرش و تأیید، این است: «من و دیدگاه من از نظر مخاطب مقبول و مطلوب ارزیابی شده است و این بازخورد، حال من را خوب میکند.»
مسئلهی دیگر، اثر مالکیت است. اثر مالکیت به ما کمک میکند تا نسبت به حل مسائل دیگران رویِ خوش نشان بدهیم. زیرا در این شرایط، مسئلهی پیش رو، دیگر متعلق به ما نیست و با از بین رفتن فشار ناشی از تصمیم گیریو حل مسئله، جرئت و رغبت پیدا کردهایم تا با مشکلات پیش روی خود زورآزمایی کنیم. به عبارتی، میخواهیم به خودمان ثابت کنیم که ترسو، ناتوان و تنبل نیستیم. به همین دلیل، گاهی اوقات شتابزده و بیحساب و کتاب، برای حل مسئلهی دیگران اقدام میکنیم، بدون آنکه بدانیم آیا طرف مقابل مایل است در مسئلهاش دخالت کنیم یا نه؟! به بیان دیگر، هدف پنهان ما از مداخله در مسائل دیگران، به نوعی پاسخ به مسئلهی حلنشدهی خودمان است. در این شرایط، با کاهش ترس و تنش، احساس قدرت بیشتری میکنیم و درنتیجه ریسک پذیری بیشتری از خود نشان میدهیم.
چگونه هدفمان را از ورود به حریم شخصی دیگران پیدا کنیم؟

به جرئت میتوان گفت که نوع پوشش، انتخاب همسر، تعداد دفعات ازدواج، انتخاب باشگاه ورزشی، مهاجرت و سایر انتخابهای فردی دیگران، هیچ ربطی به ما ندارد. در این بین، مهمترین مسئله این است که پیامد انتخابهای اطرافیان خود را بررسی کنیم و ببینیم مسئلهی پیش آمده …
- چقدر به ما مرتبط است؟
- چرا و چقدر اهمیت دارد؟
- چه چیزی را تحتِتأثیر قرار میدهد؟
- چه زیان یا منفعتی برای ما به همراه دارد؟
- آیا میخواهیم یا میتوانیم برای حلوفصل آن کاری انجام بدهیم؟
- میخواهیم چه نقشی داشته باشیم؟ مشاور، همراه، منتقد، مانع، خبرچین و …؟
اگر در برابر اکثر پرسشهای بالا، پاسخ ما رنگوبوی انفعالی دارد یا از روی کنجکاوی و ماجراجویی است، بهتر است در رفتار خود تجدیدنظر کنیم. چون احتمال دارد در مسائلی دخالت کنیم که نه دستاوردی برای خودمان دارد و نه دردی از صاحب مسئله را دوا میکند.
حفظ حریم شخصی میان زن و شوهر
مسئلهی حریم شخصی بین زن و شوهر، نقش تعیینکنندهای در رضایت طرفین از زندگی مشترکشان خواهد داشت. به نقل از ویلیام گلاسر، مطابق نظریهی انتخاب، هرچه نیاز به آزادی در کسی بیشتر باشد، احتمالا در برخی از رفتارهای او، فرمانپذیری و همنوایی کمتری دیده شود. حال اگر یکی از طرفین، آزادیخواه و دیگری کنترلگر باشد، نمیتوان عاقبتِ خوشایندی برای آیندهی ارتباطات این دو متصور شد، مگر آنکه به تفاوت خلقیات خود پی ببرند و درصدد دستیابی به تفاهم و تعامل برآیند.
یکی از آشناترین نمونههای مرتبط با این موضوع، رگبار سؤالهای یکی از زوجین پس از پایان مکالمهی تلفنی است: «کی بود؟ چی گفت؟ چرا زنگ زد؟ تو چی گفتی؟ چرا گفتی؟ و …»
نمونهی دیگر مسئلهی رفتوآمد است: «کجا بودی؟ کجا میری؟ با کی میری؟ کی برمیگردی؟ چطور میری؟ چرا نیومدی؟ چرا تلفن زدم جواب ندادی؟ و …»
- زیر پا کشیدن از بچهها؛
- تعقیب؛
- بازپرسی و سؤال و جواب کردن؛
- چک کردن تماسها، پیامها، ایمیلها و …
هرکدام از اینها میتواند نشانهی بیماری یا اختلال شخصیتی در فرد کنترلگر باشد. در غیر این صورت، اگر چنین کسی واقعا نگران حال شریک زندگیاش باشد، برای رفع نگرانیاش میتواند از گزینههای دیگری نیز استفاده کند، طوری که هم نگرانی به حداقل برسد و هم عزت نفس طرف مقابل خدشهدار نشود. (برای کسب اطلاعات تکمیلی میتوانید کتاب گلبرگ زندگی ۲، نوشتهی حسین دهنوی، بخشهای «بدگمانی مرد» و «ورود به حریم شخصی همسر» را مطالعه کنید.)
حریم شخصی میان والدین و فرزندان
مسئلهی حریم شخصی میان والدین و فرزندان، اغلب با سوء تعبیر و عدم درک متقابل همراه میشود. در این حال، ممکن است والدین با این توجیه که «من بهتر از تو میفهمم!» بهطور مطلق حق انتخاب را از فرزندان خود دریغ کنند. این رویکرد میتواند در بیتوجهی به علایق غذایی فرزندان مشاهده شود یا در انتخاب نوع پوشش، دوست، عقیده و … تأثیرگذار باشد. اگر انتخاب والدین، همسو با علائق و عقاید فرزند نباشد، فرزند معمولا یا با گریه و اکراه تبعیت میکند یا اینکه سر به مخالفت محض میگذارد. در این صورت یا ناراضی است یا محکوم به تنبیه و طرد.
از آن جالبتر، واکنش برخی از والدین در چنین موقعیتهایی است. آنها بسیاری از انتخابها را به فرزند خود تحمیل میکنند و در مقابلِ واکنشِ فرزندشان نیز بهسرعت رنجیدهخاطر میشوند. بلافاصله خدمات خود را با دیگر والدین و وضع فرزند را با دیگر بچهها مقایسه میکنند تا او نسبت به وضع کنونی خرده نگیرد. با این رفتار ناصحیح، حساسیت او را به رسمیت نمیشناسند و در صورت بروز اختلاف و تعارض، ممکن است او را تحقیر یا در او احساس گناه ایجاد کنند.
اگر فرزندی در این شرایط تربیت شود، ممکن است درنهایت او هم مقابلهبهمثل کند و حریم شخصی والدین خود را محترم نشمارد. بهطورکلی بهتر است در مواردی که انتخاب فرزند، نتایج نامطلوبِ عمیق و مؤثری ندارد، با دقت و ملاطفت بیشتری با او برخورد شود. در غیر این صورت، به احتمال زیاد، در آینده فردی ذلیل یا متهاجم خواهد بود؛ کسی که غیر از والدین، در مقابل سایرین هم، از پیش بازنده است یا میخواهد عقدهی خود را سر افراد ضعیفتر از خودش تخلیه کند.
چطور حریم شخصی فرزندمان را محترم بشماریم؟

- قبل از وارد شدن به اتاقش در بزنید.
- اگر اتاقش نامرتب است، هرگز بدون هماهنگی وسایلش را جابهجا نکنید.
- در انتخاب رشتهی تحصیلی، فعالیت ورزشی و برنامه ریزی شغلیاش به جای تحکم، با او گفتوگو کنید.
- اجازه بدهید بهجای آنکه فکر کند مالک و فرماندهاش هستید، شما را دوست و همراه خود بهحساب بیاورد.
- به او مجال ابراز وجود بدهید.
بدترین اتفاق، این است که انتخابهایش را صددرصد مخالف ذهنیت خود ببینید. کمترین دستاورد حاصل از گفتوگو با فرزندتان، آشکار شدن گرهای در زمینهی ارتباطات شماست که هرچه سریعتر باید با کمک گرفتن از یک کارشناس خبره، گشوده شود. در این صورت است که فرزند خودبهخود میآموزد که به چه شکل متقابلا حریم شخصی پدر و مادرش را رعایت و سلیقهی آنها را در ارتباطات خود مدنظر قرار بدهد.