آموزش سخنرانی و فن بیان مبحث کلیات سخنوری
سه شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۶، ۱۱:۵۶ ق.ظ
شیوه های اقناع
1. «تشخص» سخنور:اولین و مهمترین شیوه است چرا که؛ آن زمان که من مورد قبول تو شده باشم، سخنم هم مقبول خواهد شد.
خیلی اوقات تشخص وابسته به «سخن سخنور» است و تکنیکهای کلامی میتوانند تشخص ما را قدرتمندتر کنند.
قدرتمندتر کردن تشخص سخنور به اقناع مخاطب یاری میرساند و سخنور با بیانی قوی میتواند تشخص را در حین ارائه کلام ثابت کند.
چنانچه مخاطب «قدرت تفکر و تعقل» را در جریان کلام تو ببیند، تشخص توهم به اثبات رسیده. کلام بیمایه مانع از شکلگیری تشخص می شود.
در حقیقت سخنور میتواند با توجه به فرم و تکنیک ایجاد «نمائی» از تفکر و تعقل کند. چه بسا تفکر در ذات کلام ما نباشد اما در ظاهر نشان میدهیم که هست.
اگر در ساختار و ارائهی کلام به درستی عمل کنید دیگر هر چه بگوئید، درست خواهد بود و حرف پرمایه به نظر میرسد.
«شناختی» که در ابتدا از شخص به دست میآوریم ما را متقاعد میکند که او متفکر است یا خیر.
تشخص نسبت به نوع مخاطب تغییر میکند زیرا؛ هر یک ازمخاطبان عام یا خاص نیاز به نوع مشخصی از تشخص دارند.
2. برانگیختن احساسات: به معنای هیجانی کردن مخاطب نیست.
اگر سخن با جایی از دغدغه ما برخورد کندو آن دغدغه تحریک شود تو قادر به اقناع من خواهی بود.
در برانگیختن احساسات خیلی مسائل کمک میکنند. این دغدغهها می توانند«وجودی» یا «اجتماعی»باشند.
چنانچه به مسائل اجتماعی فرد اشاره کنید به مسائل وجودی او هم پرداخته اید.
انسان تا زمانی که احساس ناامنی برای وجودش نکند اقدام به کاری نمیکند. مخاطب باید برای «خودش» احساس خطر کند و نه برای بشریت و نه حتی برای جامعه، پس نقاط حساس و اصلی او را بیابید.
مسأله باید تبدیل به معضلی برای مخاطب شود و امنیت وجودی او را زیر سوال ببرد وگرنه تنها طرح مساله مهم نیست.
اقناع به روش برانگیختن احساسات زمانی مهم میشود که تأثیر جدی در خودِ جلسه اتفاق بیافتد، سخنور به تأثیر کلامش به بعد از جلسه کاری ندارد.
چنانچه سخنرانی به شکل هنر ارائه شود میتواند به مانند اثر هنری در درازمدت هم تاثیر گذار باشد.
سخنور حرفهای کسی است که مخاطب را تحریک کند تا کاری را انجام دهد.
3. حقیقت سازی( شبه حقیقت): برای ساختن هر حقیقتی نیاز به منطق داریم و منطق یعنی؛ « ساختن چهارچوب فکری» و نه علم منطق.
حقیقت، ذهنیت پذیرفته شده ی مخاطب است.
سخنور حرفهای از این ذهنیات پذیرفته شده استفاده میکند برای ساختن چهارچوبی که متصل به حقایق قبلی است.
سخنور از این دانستهها حقیقتی میسازد که شاید با دانستهی اصلی شما یکی باشد و شاید هم متصل به حقایق خودش باشد.
سخنور از منابع مورد وثوق تو و از سخنان افراد مورد پذیرش تو استفاده میکند برای ساختن حقیقتی جدید برای تو.
این روش سوم اقناع بیشترین بار اقناعی را به همراه دارد به خصوص برای افرادی که اهل چرائیاند.
مخاطب ممکن است نسبت به تشخص سخنور و یا کسانی که احساسات او را برانگیخته کردهاند تجربهی منفی داشته باشد از این جهت حتی اگر در زمینهی اندیشه حرفی هم برای زدن نداشته باشد اما با توجه به تجربیات گذشتهاش میتواند تحلیل بهتری از سخنور امروزی داشته باشد.
امروزه با توجه به تشتت آراء، سخنور حرفهای به ضرورت از هر سه روش اقناعی در یک سخنرانی بهره میبرد.
4. گفتار و بیان:روش جدیدی برای اقناع مخاطب است.
در گذشته اقناع به این روش به دست قدرتمندان ادبی صورت میگرفته. آنها از علم بیان برای اقناع مخاطب استفاده میکردند و همیشه بین ادبیات و خطابهی یک فرد فاصلهای وجود داشتهکه ما عملاً خطابه را مستقل میدانستیم اما امروزه تغییر کرده و هر دو ارتباطی مستقیم دارند.
در گذشته هر متفکری لزوماً سخنران نبوده اما امروزه هر متفکری باید بتواند در جمع سخن بگوید.
بیان را از دو منظر بررسی میکنیم:«علم بیان» که به چگونگی ساخت مفاهیم به بهترین شکل میپردازد و دیگری«فن بیان» که به چگونگی ارائه مفهوم به بهترین شکل پرداخت دارد.
امروزه فن بیان در حال پیشی گرفتن از علم بیان است و معمولاً سخنرانی را بافن بیان اشتباه می گیرند.
اگر در فن بیان توانا باشید، احتمالاً در اقناع هم موفق خواهید بود.
سخن در دو حالت مورد قبول مخاطب میشود :
یا مناسب با احوال مخاطب باشد یا حالو هوای خودِ سخنور باشد که به بهترین شکل گفته میشود.
هر اثر هنری برای مقبول شدن باید یکی از دوعنصر یاد شده را دارا باشد.
اگر نمیتوانید از حال وهوای مخاطب بگوئید، باید مطلب را به بهترین صورت ارائه کنید. اگر سخنور به یک شیوهی ساختاری مسلط باشد میتواند اقناع را به خوبی شکل دهد.
سخنرانی در شکل مهارت یا فن قائم به فرم وساختار میشود و
در شکلهنر قائم بهتفکر هنرمند.
اگرسخنور ساختار را خوب بداند عملاً سخنرانی شکل می گیرد اما زمانی زیباتر خواهد بود که فرم و ساختار جزئی از تفکر او شده باشد. هنرمند وابسته به تفکر است.
در فن بیان مهم نیست که چه میگوئید فقط، باید خوب ارائه دهید اما، به عنوان یک هنرمند باید تفکر را در فرم جاری بسازید و تفکر بومیِ تو در اثر دیده شود.
شکلگیری قوهی تخیل باعث هنرمندانه سخن گفتن میشود و برای هنرمند شدن باید مهارت کسب کرد.
نکات :
·صرفاً هیجانی کردن مخاطب کافی نیست زیرا؛ عمر اثر را کوتاه میکند اما، درگذشته تنها هیجانی کردن را برای اقناع کافی میدانستند.
·اگراقناع به درستی اتفاق نیافتد در راهبری هم به مشکل برمیخوریم.
·سردرگم ماندن موضوع و عدم پیوستگی اطلاعات از موانع اقناع است.
·یکی از روشهای اقناع ملموس کردن موضوع است که سخنور از راه آوردن مثال می تواند با مخاطب ارتباط بیشتری برقرار کند.
·چنانچه مخاطب را عصبانی کنید دیگر به اقناع نخواهید رسید.
·سخنور باید فردی با خرد به نظر بیاید که این با وجاهت در کلام او همراه است.
·تنها یک کلمه میتواند فضای سخنرانی را بشکند.
·برخی سخنوران امروزی حتی در همراه کردن مخاطب موافق هم ناتوانند.
·زبان سخنور باید قابل فهم باشد.
·سخنور باید فردی با خرد به نظر بیاید که این با وجاهت در کلام او همراه است.
·تنها یک کلمه میتواند فضای سخنرانی را بشکند.
·برخی سخنوران امروزی حتی در همراه کردن مخاطب موافق هم ناتوانند.