صداهای زیر معمولا" از اوج و انعطاف بیشتری برخوردارند و صداهای بم حجم و طنین بیشتری دارند
زیر صدا
در مبحث زیر صدا دو مقوله وجود دارد :
1-نوای زیر صدا
2-سبک زیر صدا
نوای زیر صدا : در مداحی بعضی اساتید نوایی وجود دارد که در پرده و حجم صدای پایین با هاله ای از هوا همراه
است و معمولا در ابتدای خواندن و فرودها و نشست ها کاربرد دارد و این نوا را زیر صدا مینامیم .
مراحل پیدا کردن زیر صدا
1-حالت در گوشی حرف زدن : نفس+ کلام
2-حالت بیدار کردن از خواب : نفس + کلام + جوهر صدا
3-پیدا شدن زیر صدا :نفس + کلام +جوهر صدا + آهنگ و سبک
کسب زیر صدا : با توجه به اینکه نوای زیر صدا در بعضی سبکها مثل سبک استاد موسوی بر نواهای دیگر غلبه
دارد , سبک ایشان را زیرنام نهاده ایم
مذاکره بخش مهمی از فرآیند فروش است. هر مشتری که ملاقات میکنید خواهان بهترین توافق ممکن بوده و برخی از آنها در مذاکره بر سر شرایط مطلوب خودشان بسیار خوب عمل میکنند. قبل از اینکه وارد مذاکره بعدی شوید، با این نبایدها آشنا شده تا در مذاکرات زمان بهتری را سپری کنید.
در یک معامله فروش پیچیده، در نهایت با افرادی متعددی صحبت خواهید کرد، امّا همه آنها تصمیمگیرنده نهایی نیستند. پس اگر کسی بر سر شرایط و جزئیات با شما وارد مذاکره شد، با احتیاط مطمئن شوید که این فرد تصمیمگیرنده اصلی است. برای مثال، اگر در حال توضیح محصولتان به مشتری بوده و او از شما درخواست ویژگی خاصی کرد، لیستی از خواستههایش تهیه و سعی نکنید بر سر آنها مذاکره کنید. وقتی با تصمیم گیرنده نهایی مذاکره کنید متوجه خواهید شد که نیازها و درخواستهای او کاملاً متفاوت است.
در چرخه فروش، مرحله مذاکره باید تا جایی که امکان دارد دیرتر شروع شود. هر چقدر زمان و انرژی روی ارائه ارزش محصولتان بگذارید، موقعیت قدرتمندتری در مذاکره خواهید داشت. اگر مشتری شما درست از همان اول مذاکره را شروع کرد، شانس فهمیدن نیازهای مشتری یا حرف زدن درباره مزایا را نخواهید داشت. پس در عوض پیوستن زودهنگام به مذاکره، بگویید که قبل از اینکه بتوانید بحث بر سر گزینههای خاص را شروع کنید، نیازمند دانستن خواستههایش هستید.
قبل از شروع مذاکره، برای بستن یک قرارداد ساده تلاش کنید. متوجه خواهید شد بسیاری از مشتریان احتمالی بدون اعطای امتیاز خاصی از خرید محصول شما کاملاً خوشحال هستند. پس تا وقتی مشتری احتمالی شخصاً خواهان خرید نبود پیشنهاد ویژهای ارائه ندهید. وضعیت ایدهآل برای مذاکره زمانی است که مشتری احتمالی علاقهاش به محصول یا خدمات شما را نشان داده، امّا به دلایلی از خرید انصراف داده است.
وقتی در فرآیند مذاکره هستید، به دقت به دنبال نشانههای مربوط به خواستهها و نیازهای مشتری باشید. سعی کنید حداقل 5 مورد از خواستههایی که میتوانید به آنها ارائه بدهید را لیست کنید. این کار فرصتهای زیادی برای مذاکره در اختیار شما قرار میدهد، چون این خواستهها مربوط به حوزههایی است که میتوانید به مشتری واگذار کنید، البته تا موقعی که در دیگر حوزههای مهم هم برجسته و عالی باشید.
برخی از مشتریان احتمالی، مخصوصاً آنهایی که مذاکرهکننده سفت و سختی هستند، با رفتارهای اهانتآمیز و خصومتآمیز سعی میکنند شما را مجبور کنند تا هر چه میخواهند را به آنها بدهید. مثل آنها نباشید. اگر احساس میکنید کنترل شرایط را از دست میدهید، مذاکره را متوقف کرده و بعداً آن را ادامه دهید. بسیار مهم است وقتی با کسی که شناخت خوبی از او داشته و مشتری چندین ساله است در حال مذاکره و توافق هستید، مانع از بروز احساساتتان شوید.
وقتی چیزی را بنویسید، تغییر عقیده در مورد آن برای شما سختتر خواهد شد. پس اگر درباره جزئیات بخصوصی مطمئن نیستید، آن را ننویسید. از مشتری درخواست کنید اگر امکان دارد بعداً روی آن بحث کنید. به خوبی به خاطر داشته باشید که نسبت به کاری که مشتری با سند مذاکره خواهد کرد کنترلی ندارید. ممکن است آن را با شخص بخصوصی مثل رقیب شما به اشتراک بگذارد. وقتی شرایطی را مینویسید، سعی کنید تاریخ انقضاء هم برای هر کدام معین کنید، در اینصورت مشتری انگیزه پیدا میکند تا هر چه سریعتر قرارداد را ببندد.
برخی از معاملات فروش به نتیجه نمیرسند. مشتری احتمالی بیش از توان شما خواسته و حاضر به تن دادن به درخواستهای غیرمنطقی نیست. حتی اگر چنین قرارداد فروشی را مدیریت کنید، احتمالاً ضرر کرده و مشتری خواهید داشت که در آینده برای توافق باید هزینه زیادی متقبل شوید. قبل از اینکه مذاکره را شروع کنید، تصمیم بگیرید در کدام نقطه مذاکره را ترک کنید. اگر در مورد زمان مناسب ترک مذاکره مطمئن نیستید، از مدیر فروش خود درخواست توصیه کنید. در حالت ایدهال، هر کس در تیم فروش شما تجربهای مثل این را داشته، میتوانید از آنها بخواهید تجربهشان را در اختیار شما قرار دهند.
اینجا به شما هشت روش زبان بدن را معرفی میکنیم که ارزش سختی یاد گرفتن را دارند:
مسلط شدن بر مهارت بازتاب دادن یعنی انجام هر کاری که طرف مقابل انجام میدهد، البته زیرکانه و نامحسوس میتواند سخت باشد. امّا انجام این کار نشان از تحسین و موافقت با نظرات طرف مقابل است. انجام این کار به صورت زیرکانه و نامحسوس و به شکلی که تقلید و کپی کاری محسوب نشود کار بسیار سختی است، امّا اگر واقعاً سعی میکنید تاثیر خوبی بگذارید قطعاً ارزش سختی آن را دارد.
هیچ کس با اعتماد به نفس قدم نمیزند. برخی از ما در طول زندگی به شکل بد، شل و بیحال قدم زدهایم. مطمئناً تغییر شیوهی راه رفتنمان کار بسیار سختی است. امّا اگر برای بهتر شدن آن چند گام بردارید، میتوانید مطمئن شوید که مردم درباره اعتماد به نفس، جذابیت و قابلیت اعتماد شما سریع قضاوت نخواهند کرد.
همه چیز را میتوان از چشمها فهمید. نگاههای ضعیف افراد معمولاً به عنوان اضطراب، حواسپرتی یا فقدان صداقت تفسیر میشود. مسلط شدن به این مهارت میتواند کار بسیار سختی باشد. همچنین برقراری ارتباط چشمی برای برخی از افراد میتواند بسیار ناراحتکننده و غیرطبیعی باشد. امّا تنها تمرین کردن است که به شما کمک میکند تا در زندگی فوقالعاده باشید.
گاهی فهمیدن اینکه با دستهایتان چه کار میکنید کار سختی است، مخصوصاً اگر شخص عصبی و دستپاچهای باشید. در نتیجه شما ممکن است مجبور شوید آنها را داخل جیبتان قرار داده یا بین بازوهایتان پنهان کنید. چنین حرکاتی قابل فهم هستند، امّا تصویر منفی از شما نمایش میدهند. مهم است که دستهایتان را در معرض دید قرار دهید، در غیراینصورت به نظر میرسد که چیزی را میخواهید پنهان کنید. به افراد اجازه دهید با زبان بدن بازی که دارید به شما اعتماد کنند. از حالاتی که شما را تدافعی نشان میدهد پرهیز کنید.
برخی از افراد همیشه با انگشتهایشان ضرب میگیرند، پایشان را به زمین میکوبند و با موهایشان بازی میکنند. برخی هم به طور غیرطبیعی بیحرکت هستند. مشکل اینجاست که دیگران ممکن است این حرکات را نشانهای از ترس یا عدم صداقت ببینند. شاید بیحرکت بودن مورد خاصی نباشد، امّا دکتر لیلیان گلس، تحلیلگر رفتار و متخصص زبان بدن که با FBI در این زمینه کار کرده میگوید: شما باید آدمهایی که به هیچ عنوان حرکتی انجام نمیدهند را هم تحت نظر بگیرید.
گلس میگوید: وقتی صحبت میکنید و در یک گفتگوی معمولی درگیر میشوید، طبیعی است که بدنتان را به صورت نامحسوس و آرام حرکت بدهید و در اغلب موارد این حرکات به صورت ناخودآگاه انجام میشوند. پس اگر حالت ایستاده سفت و سخت و بیحرکتی مشاهده کردید، اغلب علامت وجود مشکل است. اگر بتوانید تعادلی بین این دو ایجاد کنید، مطمئناً میتوانید تاثیر بهتری روی طرف مقابلتان بگذارید.
وقتی نوجوان بدخلقی بودید، والدینتان حق داشتند مداوم بابت درست کردن حالتهای بد بدنتان به شما تذکر بدهند. اگر روی صندلی لم بدهید، استخدام کننده آن را به عنوان نشانهای از بیعلاقهای به موقعیت شغلی موجود یا جدی نگرفتن مصاحبه تفسیر کند. به یکباره نشستن روی صندلی هم میتواند نشان از فقدان اعتماد به نفس باشد. صاف نشستن به عنوان نشانهای از هوش، اعتماد به نفس و اعتبار دیده میشود. هر کسی که این تجربه را دارد میتواند به شما بگوید که رفع این ضعف همیشه کار راحتی نخواهد بود. امّا مطمئناً در طولانی مدت ارزشش را خواهد داشت.
هیچ کس دوست ندارد کسی با آنها به حالت شل و بی روحی دست بدهد که نشانه بی علاقگی به آنهاست. غالباً ما هنگامی که مجبوریم با شخصی که مایل به دیدارش نیستیم دست بدهیم به این طریق عمل میکنیم. در ذهن اکثر افراد یک دست دادن ضعیف برابر است با یک شخص ضعیف.
وقتی عصبی هستید، باعث میشود سرعت همه چیز را بالا ببرید، برای مثال صحبت کردن و حرکت کردنتان. پس بهتر است سعی کنید سرعت برخی چیزها را کم کنید. وقتی نسبت به حرکاتمان دقت داریم، قدرتمندتر از زمانی خواهد بود که صرفاً آن کار را انجام میدهیم. مغز ما آن را میداند و مغز دیگران هم با آن به خوبی آشناست. پس نفس عمیقی بکشید، آرام باشید و دفعه بعد نسبت به حرکاتتان دقت بیشتری داشته باشید. با اعتماد به نفستر و شایستهتر دیده خواهید شد.